گفتی دیگری را دوست داری...
و من با لبخندی پاسخت را دادم...
نفهمیدی که لبخندم نشانه ی شکستنم بود...
نفهمیدی چون بی صدا شکستم...
آنقدر بی صدا که حتی خدا هم ندید...
نه شکستنم را...
نه اشک های روی گونه ام را...
و نه نوشته های دفترم را...
بی تو هر دقیقه بر من صد سال میگذرد...
و یلدا برعکس بقیه که یه دقیقه بیشتر با هم بودن است...
برای من...
صد سال بدون تو بودن است...
نظرات شما عزیزان:
[ سه شنبه 13 / 11 / 1392
] [ 8 PM ] [ Mehrabn ][